کاقه سیــــــ ـــگار
من عاشـــق نيستـــم.. غرق خوابم ... خوابم نمی برد ... تكرار تكرار تكرار .. آدم سيگار باشه يه لوتی دودش كنه بعد صبحانه ابروهایش بالا رفت . . . خوش بودن که به همین سادگــــی نیست! جیره ی سیگارم را بدهید! بيهوده چشم به فردا دوخته ايد اي جماعت ! می خواهم مــن سـرد گیرم خوب نباشم ! صبحی که به جای عشق با سیـــگار شروع بشه . . .
فقط وقتـــي حرف تو مي شود...
دلم سيــگار مي خواهـــد...
تا بغضــم را با دود قورت بدهم...
هميــــــن...!!!
برچسبها:
دیگر تلخی قهوه ، منگی الکل ، دود سیگار نیز مرا ارضا نمی کند ..
قلمم هم تکه تکــ ـ ـــ ــ ــ ـ ــه می نویسد ...
خسته شده ، از داستان تکراری اش که هر روز با آن دست و پنجه نرم می کند ...
دنبال چه می گردم در کوچه پس کوچه های این شهر مجازی ، خدا می داند ....
برچسبها:
زندگي تكراري ..
ادم هاي تكراري ..
آهنگ تكراري ..
همه چي تكراري ..
خسته شدم
از تنهايي ..
از اين آهنگ هميشگي ..
از اين سيگار بدبخت ..
اين سيگارم خسته شده از من ..
اين روز ها پر شدم از خالي ..
تلخم ..
تلــــــــخ ..
خودم مي دونم كه حرف هام همه تكراري شده اما زندگي من چيزي جز اين تكرار ها نيست ..
برچسبها:
بهتر از اينه که شمع باشه يه نامرد فوتش کنه...!!
برچسبها:
دنبال کیفش روی صندلی کناری گشت.
درش باز بود. پاکت سیگارش را درآورد.
با چشمهای مهربان تعارف کرد: سیگــــــــــــار ؟!
مات اداهایش، لبخند زدم : نــه !
یکی گذاشت کنار لبش. گوشه ی دیگر لبش گفت:
هر وَخ بعد ِ صبونه دلت سیگار خواس،...
"خــواس" را کشیده و دلبرانه گفت: کبریت زد،
نگرفت. کبریت دوم گرفت. جمله اش را تمام کرد:
بدون که سیگاری شدی!"
خندیدیم،
خنده اش رفت پشت دود غلیظ اولین پک که صورتش را هم از من گرفت
آخرین جرعه ی چای صبحانه که از ته لیوان سرازیر شد روی زبانم،
دیدم شانزده سال است بعد صبحانه به او فکر میکنم !!
برچسبها:
کلی ماجرا دارد...
باید تو باشـــی و باران
روی مبل ِ کنار شومینه
جامهای شـــــراب و سیگار پشتِ سیگار
گرمای دستــــهای تو باشد
لبخندت...
و چشمان ِ من خیره به این همه زیبایــی...
انگار خوش بودن به همین سادگی ست!
برچسبها:
و تنهایم بگذارید !!!!
در من
تیمارستانی
قصد شورش دارد...
برچسبها:
این بار سیگارم را با شادی شمع تولد تو روشن میکنم
این بار سیگارم را متفاوت میکشم
برچسبها:
صبح که بيايد ؛
دلتان براي سيگار و سکوت و آرامش شب تنگ خواهد شد ..
برچسبها:
...همراه
دود سیگارم
دود شوم
...
به جغرافیای آغوشی
که
دودش نشانه ایست
از بودن
برچسبها:
اولین بار بود که از سیـگار متنفر شدم
وقتی لبانت بوی سیـگار میداد
من میدانستم که تو سیـگار نمیکشی!
برچسبها:
هــوا ســرد
بــــرف ســرد
زمســتان سـرد
تــو بــا مــن ســرد
دنیـای مــن ســرد
همــه چــی ســرد !
ولــی سیــــــــگارم گــــــرم ،
ایــن تضــاد ، بـرای یه لحـــظه مــرا بـه آرامــــش میـبـرد...
برچسبها:
گیرم آسمان ابری باشد !
گیرم اتفاق بدی افتاده باشد !
گیرم این زیر سیگـــاری پر شود از سیــگار !
چه اتفاقی می افتد ؟ به چه کسی برمیخورد ؟
برچسبها:
یک شروع دوباره نیست ، امتداد پایان است ، برای کسی که دیگر امیدی به ادامه ندارد . . . !
برچسبها:
اعصاب خوردیهایش به کنار !
به کشیدن یک نخ سیگار در بالکن می ارزد . . .
هرچه سیگار دارم در استکان جمع میشود . هرچه دوست دارم در گلو . .
برچسبها: