کاقه سیــــــ ـــگار
و مرگ، مُردن نیست
و مرگ، تنها، نفس نکشیدن نیست
من مردگان بیشماری را دیده ام
که راه میرفتند
حرف میزدند
سیگار میکشیدند
و خیس از باران
انتظار و تنهایی را درک میکردند
شعر میخواندند
میگریستند
قرض میدادند
قرض میگرفتند
میخندیدند
و گریه میکردند ..
برچسبها: